اخبار
کد خبر : 235
دوشنبه - ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۲۵

تبریز تسلیم اولا بیلمز

تبریز تسلیم اولا بیلمز

ما در تبریزسوزی از گذشته‌ درخشان این شهر گفتیم، در تبریز همه‌ی ما ناگزیر از این گذشته هستیم، وقتی‌که از عمر آخرین اتفاقات خوب بیش از ۱۰۰ سال می‌گذرد، و در روزگاری که حال‌مان چندان تعریفی ندارد، با ادامه‌ی این وضعیت امیدی هم به آینده نمی‌رود. انگار شیخ محمد خیابانی از تاریخ بیرون آمده و خطاب به ما میگوید کلاه امروزی شما به قد کلاه دیروزی پدرانتان نیست و فردا هم کلاه امروزی را در سر نخواهید داشت. چکار کنیم با این همه ناامیدی و سرخوردگی، آیا باید پرچم‌های تسلیم را بالا ببریم یا که کلاه‌مان را محکم بگیریم و از این نوستالوژی شیرین راهی بسازیم به سوی آینده، آینده‌ای که در آن تبریز شهری باشد در قامت جهانی که همه راه‌های آن به گذشته ختم نشود!

می‌شود؟! بله! ما چندین و چندبار این شهر را پس از ویرانی کامل از صفر ساختیم، این که چیزی نیست! فقط باید باور کنیم و به میدان بیاییم. ستارخان زمانی که همه‌‌ی ایران تسلیم اردوی استبداد شده بودند و لشکریان مجهز آن‌ها به دروازه‌های تبریز رسیده بودند، یک تنه به پاخاست و نگذاشت که این شهر تسلیم شود و گفت: تبریز تسلیم اولا بیلمز! حال نوبت ماست که این شهر را نجات دهیم و آن را از نو بسازیم. شهری که در آن با تلفیق هنرمندانه محلی‌گرایی با ایده‌های جهانی توسط نسلینو، شهرینو رقم بخورد تا تبریز از این خواب طولانی بیدار شود.

این شهر رو به زوال و فراموشی است، اگر نجنبیم از دست می‌رود، نه فردا که همین امروز باید دست به کار شد، نه من که همه‌ی شما، همه‌ی ما باید وارد میدان شویم. حال از تبریزسوزی رسیدیم به تبریزسازی ؛ ساز و سوز. مایی که همه‌جا روایت و موسیقی را به‌هم آمیخته‌ایم این بار باید با نت‌هایی سحرانگیز هارمونی زندگی را به این شهر برگردانیم. این نت‌ها یادگاری است از این‌که ما زمانی خواستیم که شاید هم توانستیم و شد و اگر هم نشد، چه باک! عهدی است دیرین با این یار جانان! این‌که ما فقط غر نزدیم ایده، برنامه و چشم‌اندازی برای آینده داریم.